مروارید سوم شیدایی ...
سلام مامانی :
مدتی بود که به غذا افتاده بودی و یهتر غذا
میخوردی که یه دندون دیگه سروکلش پیدا شده ...
الهی قربونت برم چقدر سختت شده . اما میدونی
چیه عوضش اگه این دندونا باشن بهتر میتونی
غذا بخوری عزیز مامان و بابا ...
البته من روز پنچشنبه برات آش دندونی پختم
و از این آش کمی خوردی ...
نوش جونت ...
بعضی موقع ها یه دفعه یه جیغ همراه با نجابت
میکشی و یه دفعه انگشت اشارتو میبری تو دهنت
و گازش میگیری تا آروم شی ...
فدای چشات ، انقدر خانمی که حتی درد کشیدن
دندوناتو زیاد بها نمیدی ...
میدونی طاقت مامان و بابا کمه ...
اما قول میدیم که هر وقت که مرواریدها در بیان
برات کلی خوراکی های خوشمزه بخریم ...
قوله ... قوله ... قول ...
در کنار تو زیبایی زندگی هزار برابر بیشتر قابل لمس است ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی